"عقل سَرزده"

عقل بی‌سر

"عقل سَرزده"

عقل بی‌سر

سرزده . [ س َ زَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ملامت کرده شده . (آنندراج ). سرزنش کرده شده . (رشیدی ). خجل . || ناگاه و بی طلب و بی رخصت . (آنندراج ). بی خبر. (غیاث ). ناگاه و بی رخصت درآمده . (رشیدی ).

آخرین مطالب

ژیلت اکام

شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۰۱ ب.ظ

صورت نخستین این مهاد در لاتین چنین است:

.Numquam ponendo est pluritas sine necessitat

که در زبان انگلیسی:

.Entities are not to be multiplied without necessit

موجودیت‌ها یا وجودها (نهادها) نباید بدون ضرورت افزایش یابد

ترجمهٔ آزاد آن در فارسی می‌شود:

در توضیح و توصیف، بخش‌های ناضروری را حذف کن.

ولی صورت متداول‌ترش چنین است:

«میان دو نگره که توان توصیف و پیش‌بینی یکسانی دارند، ساده‌ترین را بگزین.» در این‌جا منظور از «ساده‌ترین» نگره، نگره‌ای است که کم‌ترین انگاشت‌ها در آن به کار رفته باشد.

بدین ترتیب در مواقعی که باید برای چیزی توضیحی پیدا کنیم، باید همیشه حداقل فرض‌های لازم را به کار بگیریم. بدون ضرورت نباید وجود چیزی را مسلم فرض کرد. در نگاه اول شاید نامعقول به نظر برسد که بگوییم احتمال درست بودن توضیحات ساده‌تر بیشتر از پیچیده‌ترها است؛ اما چنین است. البته شرط «مساوی بودن سایر موارد» هم در این میان اهمیت زیادی دارد.

این تعریف را ما در عالم اسلام نیز دارم که آنچه اعرف است، أبسط است و ابده است و الخ.

سقوط آزاد

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۱۶ ق.ظ

محیی

بهانه بر نوشت این مطلب، مشاهده کلیپ سقوط هواپیما اندونزیایی است که اکثر مسافران آن(لااقل) و به معنای أدق تمام مسافران آن مشغول ذکر در لحظات آخر هستند.

یک.

سقوط دو جنبه دارد که آنچه از برای ما مشهود است، سقوط مادی است و سقوط معنوی به علت کور بودن بصیرتمان قابل شهود نیست مگر برای اهل بصیرت و انسان سقوط مادی را که ببیند، دائماً متصل به سمت خداوند می‌شود.

دو.

در مراتب وجودی، هر مرتبه بالا، تمام کمالات مرتبه پایین‌تر را دارد ولی به نحو اتم و أشد و أکمل.

سه.

مرتبه بالاتر از ماده، مجردات است.

چهار.

ما در حال سقوط آزاد معنوی هستیم و نمونه بارزش را در معابر شهری می‌توان مشاهده کرد.

پنج.

جناب شیخ انصاری به گمانم در اول یکی از کتبشان نوشتند: که این کتاب به مثابه خوردن گوشت سگ در بیابان است که انسان را فقط از مرگ نجات می‌دهد.

شش.

این حال ماست در عصر غیبت ولی حالیمان نیست.

یا محیی الموتی، عجل لولیک الفرج.

آزادی یا به قول فرنگیون freedom

سه شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ق.ظ

حق

ما لغات را به لجن می‌کشیم و آن‌چنان آن‌ها را زیر لگدهای خود پایمال می‌کنیم که درباره هر لجنی صدق کند و هر چیزی مصداق آن لغت و لفظ شود و حال آنکه آن لغت از مخزن غیب آمده و حضوری در مراتب بالاتر دارد و این لفظ ظهور و تنزل آن مراتب بالاتر است و داد امیرالمؤمنین درآمد که:

الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّى قیل معاویة و على

بحث‌های فلسفی‌اش را بگذاریم کنار که حرف‌زا است.

یکی از همین لغات آزادی است که ما آن را لجن مال یا به قول بشرط شئ نموده‌ایم بطوری که نمی‌دانیم خود آزادی چیست و صرفاً و تنها با مصادیق ساخته شده با آن طرفیم و این اول بدبختی ماست.

مثلاً حس می‌کند که آزادی یعنی حجابِ رها و یا این‌که بتواند در گوشه خیابان شلوارش پایین بکشد و ادرار کند و یا این‌که هرطور که میلش بود بپوشد و بچرد و بخزد و از این دست مصادیق جزئی و کلی که برای ما ساخته شده ولی هیچ‌گاه نفهمیدیم که چرا این آزادی است و خلاف این آزادی نیست!

به قولی باید به دنبال آزادی لا بشرط مقسمی گشت و این بشرط شئ و خدا خودش ما را آدم کند.

برای این احوال و این ایام

شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۴ ب.ظ

خواستگاران ِ من که یادت هست؟/بینشان عشق تو مقدم بود
با تو بودن، همیشه و همه جا/شرط اصلی ِ ازدواجم بود

کلامی از افلاطون

شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۸ ب.ظ

Wise men speak because they have something to say; fools because they have to say something

دو به شک یا همان تشک

يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۲ ب.ظ

دو به شک بودن بد است ولی آیا در همین دو به شک بودن، شک داریم یا قطع؟

در لسان محققین ترجیح بلا مرجح محال است.

+ آیا دوباره کانال بزنم؟! نمی‌دانم.

قاعده اولی:باب الرابع

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۵ ق.ظ

با استعانت از مدد حضرت حق و امام زمان.

سخن بر امامت شاید آنچنان در محافل زیاد نشده باشد که امام کیست و چیست و کارکرد آن در شبکه هستی چیست و صرفاً به اخباری مسلکی، بیانی شده است که امام واسطه فیض است و از این مطالب تکراری و هیچگاه گفته نشده که این واسطه در فیض چیست!

در عرف عامه امام را تعریف به:

فهی على الإطلاق رئاسة دینیّة مشتملة على ترغیب عموم الناس فی حفظ مصالحهم الدینیّة و الدنیاویّة، و زجرهم عمّا یضرّهم بحسبهما.

کسی است که ریاست دینی دارد که مردم را ترغیب به حفظ مصالح دنیایی و دینی میکند و از آنچه به آنان آسیب میرساند، هشدار میدهد و دور میکند.

در عرف اهل طریقت امام چنین تعریف شده است:

(و أنّ الإمام هو القطب) فالإمامة عندهم هی الخلافة من قبل اللّه‏ 

که این شخص صاحب مقام ولایت است.

و اما در عرف اهل حقیقت چنین است:

فالإمام و الولیّ عندهم الإمام الأعظم و الولیّ المطلق المعبّر عنه بالقطب و إمام الأئمّة الّذی یکون علیه مدار الوجود و قیام الشریعة و الطریقة و الحقیقة، و إلیه مراتب الکلّ من النبیّ و الرسول و الولی‏ 

که دیدگاه در نگاه سوم و نگاه دوم به تفصیل و اجمال و اطلاق و تقیید است.(که بحثی مفصل دارد تا کِی روز چه کسی شود!)

القصه که برخی امام را تا حدی پایین می‌آورند که امام را بر هر کسی گفتنش جایز میدانند که امام نیز همچون فلان آیت الله می‌شود و در رده او پایین می‌آید.

الدهر انزلنی ثمّ انزلنی حتی یقول الناس:علی و معاویه

حق 

چند خط روضه

چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۵۴ ق.ظ

چندی که نبودم سوختم با این قسمت از مقتل:

 أبوه ینظر إلیه نظرة آیس منه باکیا عینه محترقا قلبه مظهرا حزنه إلى اللّه تعالى

و چون فارغ از روضه از علی‌اکبر شدیم به سراغ روضه تنهایی می‌رویم که الحق روضه سختی است.

و فی البحار عن بعض تألیفات الأصحاب: ان العباس لما رأى وحدته أتى أخاه و قال: یا أخی هل من رخصة؟ فبکى الحسین (علیه السلام) بکاء شدیدا ثم قال: یا أخی أنت صاحب لوائی و إذا مضیت تفرق عسکری. فقال العباس: قد ضاق صدری و سئمت من الحیاة و أرید أن أطلب ثأری من هؤلاء المنافقین. فقال الحسین (علیه السلام): فاطلب لهؤلاء الأطفال قلیلا من الماء. فذهب العباس (علیه السلام) و وعظهم و حذرهم فلم ینفعهم، فرجع إلى أخیه فأخبره، فسمع الأطفال‌ ینادون: العطش العطش. فرکب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات، فأحاط به أربعة آلاف ممن کانوا موکلین بالفرات و رموه بالنبال فکشفهم و قتل منهم على ما روی ثمانین رجلا حتى دخل الماء، فلما أراد أن یشرب غرفة من الماء ذکر عطش الحسین و أهل بیته، فرمى الماء و ملأ القربة و حملها على کتفه الأیمن و توجه نحو الخیمة، فقطعوا علیه الطریق و أحاطوا به من کل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على یده الیمنى فقطعها، فحمل القربة على کتفه الأیسر فضربه نوفل فقطع یده الیسرى من الزند، فحمل القربة باسنانه و جاءه سهم فأصاب القربة و أریق ماؤها، ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخیه الحسین (علیه السلام) أدرکنی. فلما أتاه رآه صریعا فبکى‌  

کیفیت فدای کمیت

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۴۱ ق.ظ

شیئی از صد نمره، صد را به خود اختصاص می‌دهد و شئ دیگر بیست را و برای مقابله با آن شئ اول باید پنج عدد از شئ دوم باشد و اگر در ضیق جا و مکان و امثال ذلک باشیم این امر مستلزم هزینه‌های ثانویه است(امثال ذلک اشاره به امور هزینه‌ساز است).

آنچه می‌خواهم بگویم این است که کیفیت را فدای کمیت نکنیم و اگر برای کمیت اصالت قائل هستید لااقل برای کیفیت بالعرض تحقق قائل شوید.

در این عزاداری‌ها به کیفیت توجه نمایید.

صلّى الله علیکَ عددَ ما فى عِلم الله، لبیکَ داعِىَ اللهِ، إن کان لم یجبکَ بَدنى عند استغاثتِکَ، و لسانِى عند استِنصَارِکَ، فقَد اُجابَکَ قلبى و سَمعى و بَصرى، سُبحانَ ربَّنا، أن کانَ وَعدُ ربّنا لَمفعُولاً

حرف مردم باد هواست

شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ب.ظ

لازم شد این را بگویم که حرف مردم هواست؛ یعنی تأثیر آن در حد همان هواست و نه بیشتر.

مثلاً اگر شما را در داخل خانه قبر گذاردند، حرف مردم دیگر روی شما اثر ندارد چون بعد از مرگ به هوا نیاز ندارید ولی اگر همچنان زنده(مراد معنای ظاهری است و الّا حیوان مرده نیز زیاد دیده‌ام الحیوان عند القدماء جسم نام حساس متحرک بالإرادة) و به حرف نیز هیچ واکنشی ندارید و تنها مشغول آن هستید که برده‌اید.

مخلص کلام آنکه چون چشم‌ها بسته است و نمی‌بینیم حرف مردم در دنیای ما تأثیر می‌گذارد و وقتی هم ما را چال کنند باید آخرت خود از بت‌های دنیوی طلب کنیم و حال آنکه اوست قاهر مطلق.

حَدَّثَنِی‌ أَبِی‌ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَه کَتَبَ إلَی‌ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ:

یَا سَیِّدِی‌! أَخْبِرْنِی‌ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَالآخِرَه!

فَکَتَبَ علیه‌السلام: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. أَمَّا بَعْدُ، فَإنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَا اللَهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَهُ أُمُورَ النَّاسِ؛ وَمَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَهِ وَکَلَهُ اللَهُ إلَی‌ النَّاسِ؛ وَالسَّلَامُ. 

روایت‌ کرد برای‌ من‌ پدرم‌، از پدرش‌ ـ که‌ بر آن‌ دو سلام‌ باد ـ که‌ مردی‌ از اهل‌ کوفه‌، نامه‌ای‌ به‌ محضر حضرت‌ حسین‌ بن‌ علیّ نوشت‌ بدین‌ مضمون‌: ای‌ سیّد من‌ و آقای‌ من‌! مرا خبر ده‌ که‌ خیر دنیا و آخرت‌ چیست‌؟

حضرت‌ برای‌ او چنین‌ نوشتند: بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌. امّا بعد، کسیکه‌ رضای‌ خدا را طلب‌ کند، گرچه‌ همراه‌ با ناراحتی‌ و غضب‌ مردم‌ باشد، خداوند او را از امور مردم‌ کفایت‌ می‌کند. و کسیکه‌ رضا و پسند مردم‌ را طلب‌ کند به‌ غضب‌ و سَخط‌ خداوند، خداوند امور او را به‌ مردم‌ می‌سپارد؛ والسّلام‌.

یک کم که چه عرض کنم، بلکه اگر بتوانیم از این بت‌ها دل بکنیم خودش خیلی کار است.