"عقل سَرزده"

عقل بی‌سر

"عقل سَرزده"

عقل بی‌سر

سرزده . [ س َ زَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ملامت کرده شده . (آنندراج ). سرزنش کرده شده . (رشیدی ). خجل . || ناگاه و بی طلب و بی رخصت . (آنندراج ). بی خبر. (غیاث ). ناگاه و بی رخصت درآمده . (رشیدی ).

آخرین مطالب

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

موقت

شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۲۲ ق.ظ

در تلگرام گروهی داریم که در اون گفتگو می‌کنیم.

ترس از مقاوله رو باید از یک جا شکست و اون هم با سوالات چالش برانگیز که قوه عاقله‌مون رو تقویت کنه برای فردایی بهتر در زندگی.

خوشحال میشم که بیاید گفتگو کنیم.

آدرس گروه در کانال هستش.

مسئله

شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱ ق.ظ

درباره فردی که قتل را به عنوان اصلاح به کار می‌برد، فکر کنید.

چنین شخصی چرا قتل را به عنوان مُصلِح پذیرفته؟

جامعه هدف او چه کسانی هستند؟

آیا شما نیز در صورت پسندیدن پاسخ‌هایتان به این مسئله، حاضر هستید که چنین فعلی را انجام دهید.

عقل

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۱۷ ق.ظ

قدری اینجا تفلسف بورزم؟!

+ مشکل ما، عدم مقاوله و قوه مقاوله است.

می‌ترسیم بگوییم و بیشتر از آن می‌ترسیم بشنویم چون شاید بت اندیشه‌های ما توسط ابراهیم عاقل و یا ابراهیم عقل بشکند و تبر را بر دوش بزرگترین بت بگذارد و ما بمانیم و یک بت‌کده از بتان شکسته لکن در آخر انسان به این می‌رسد که ابراهیم را در آتش اندازد:

الأنبیاء : 69 قُلْنا یا نارُ کُونی‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهیم‏

خلیل در آن حال گریستن در گرفت، فریشتگان گمان بردند که خلیل بآن مى‏‌گرید که وى را بآتش مى‌‏اَوکنند، جبرئیل در آمد و گفت- لما ذا تبکى یا خلیل؟- چرا مى‌‏گریى؟ گفت از آنک سوختن و کوفتن بر منست و نداء حق بآتش پیوسته! یا جبرئیل اگر هزار بارم بسوختى، و این ندا مرا بودى دوست‏تر داشتى، یا جبرئیل این گریستن نه بر فوات روح است و سوختن نفس، که این بر فوات لطائف نداء حق است‏

و ما اشعری بی‌عقل شدیم چون ترسیدیم.

حرف بزنیم.

در بیان فرق بین معرفت و علم

چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ب.ظ

در بیان فرق میان علم و معرفت و عالم و عارف، و معلوم سالکین بوده باشد که فرق است میان علم و معرفت. علم دانستن حق است و معرفت وصول به حق است، و فرق بسیار است میان دانستن و رسیدن و علم «ما قام به الدلیل» است و مقدور عقل است بأمره تعالى، چنانچه ما پیش بیان کردیم، لهذا کسبى مى‌تواند بود، کما رسمه الحکماء بانه حصول صورة الشىء فى النفس و معرفت علم خاص است و کسبى نیست. قال اللّه تعالى: «وَ إِذٰا سَمِعُوا مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَى الرَّسُولِ‌ تَرىٰ‌ أَعْیُنَهُمْ‌ تَفِیضُ‌ مِنَ‌ الدَّمْعِ‌ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ‌ الْحَقِّ‌» . و گاهى اطلاق علم مى‌کنند و معرفت مى‌خواهند. قال اللّه تعالى: «وَ عَلَّمْنٰاهُ‌ مِنْ‌ لَدُنّٰا عِلْماً» و قال النبى صلّى اللّه علیه و آله: «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یرید» و گاهى اطلاق معرفت مى‌کنند و علم مى‌خواهند که استدلال به ظاهر باشد بر امر باطن، قال اللّه تعالى: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ‌ فِی لَحْنِ‌ الْقَوْلِ‌» و به اتفاق کل عرفا و محققین از حکما معرفت که علم خاص باشد، عبارت است از زوال صورت معلومه و اضمحلالش از نفس، بل اضمحلال خودى نفس.
/رساله اسرار حسینی-ملا عبدالرحیم دماوندی رازی/

کانال وصله ناجور را هم نگاهی کنید، مطالب خوبی احتمالاً برای تنبه وجود دارد.

حق 

روضه‌خوان

جمعه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۱۹ ب.ظ

برای روضه همین رو می‌گویم و میروم.

ٍ فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِی أَرَاکُنَّ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ فَقُلْنَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ ع وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا فَأَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِیِّ مِصْرَ وَ هِیَ تَقْبِضُ یَمِیناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِکَةِ فِی السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَى‏

...فرمود: اى دختر محمّد مصطفى! فاطمه زهرا باز جوابى نداد! على علیه السّلام براى سومین بار صدا زد:

اى دختر آن کسى که زکات را در دامن عباى خود براى فقرا مى‏برد! جوابى نشنید.

اى دختر آن کسى که با ملائکه نماز خواند! حضرت زهرا علیها السّلام جوابى نداد.

على علیه السّلام صدا زد:

اى فاطمه، با من سخن بگو! من پسر عموى تو على بن ابى طالب هستم.

فاطمه چشمان خود را به روى او باز کرد، آنگاه آن بانو گریست و على علیه السّلام هم گریان شد