"عقل سَرزده"

عقل بی‌سر

"عقل سَرزده"

عقل بی‌سر

سرزده . [ س َ زَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ملامت کرده شده . (آنندراج ). سرزنش کرده شده . (رشیدی ). خجل . || ناگاه و بی طلب و بی رخصت . (آنندراج ). بی خبر. (غیاث ). ناگاه و بی رخصت درآمده . (رشیدی ).

آخرین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نکات» ثبت شده است

رجب المرجب

جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۳۰ ق.ظ

از جمله ادعیه ماه رجب به نقل از آن سلطان ملک و ملکوت و آن صادر اول أعنی حضرت احمد آمده که:

وَ أَعِنَّا عَلَی الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَ لاَ تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ

و بر روزه و بیداری شب و نگهداری زبان و فروبستن چشم کمک فرما، و بهره ما را از گرسنگی و تشنگی قرار مده.

 تفسیر این متون کار من نیست لکن دو نکته را توجه کنید:

از جمله اعمال اختصاصی این ماه، سکوت بالمعنی الأخص است و این امر هم بی‌تمرین حاصل نشود و احادیث هم درباره سکوت و صمت بسیار آمده است فراجع الیها.

از جمله تعبیراتی که آمده این است:

 دلیل العقل التفکر و دلیل التفکر الصمت‏

و در تعبیر دیگر اول العبادة آمده است. فأفهم. 

آه...

چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۴ ق.ظ

دنیا از برای هرکس خود را به نحوی را می‌نمایاند.

از برای یکی بسته‌ای سیگار و از برای یکی مشتی دلار و دیگری حکومت ری

چه زیبا فرمود آن امام همام، امام ملک و ملکوت، امام امیرالمؤمنین:

یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا، إِلَیْکِ عَنِّی؛ أَ بِی تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَیَّ [تَشَوَّفْتِ] تَشَوَّقْتِ؟ لَا حَانَ حِینُکِ؛ هَیْهَاتَ، غُرِّی غَیْرِی؛ لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ؛ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا؛ فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ.

اى دنیا اى دنیاى حرام از من دور شو، آیا براى من خودنمایى مى کنى یا شیفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گیرى؟ هرگز مبادا، غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده ام، تا باز گشتى نباشد، دوران زندگانى تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوى تو پست است. آه از توشه اندک، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قیامت.

چه خوش تقارنی این حدیث و آستانه ماه ولایت، ماه رجب... 

عقل

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۱۷ ق.ظ

قدری اینجا تفلسف بورزم؟!

+ مشکل ما، عدم مقاوله و قوه مقاوله است.

می‌ترسیم بگوییم و بیشتر از آن می‌ترسیم بشنویم چون شاید بت اندیشه‌های ما توسط ابراهیم عاقل و یا ابراهیم عقل بشکند و تبر را بر دوش بزرگترین بت بگذارد و ما بمانیم و یک بت‌کده از بتان شکسته لکن در آخر انسان به این می‌رسد که ابراهیم را در آتش اندازد:

الأنبیاء : 69 قُلْنا یا نارُ کُونی‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهیم‏

خلیل در آن حال گریستن در گرفت، فریشتگان گمان بردند که خلیل بآن مى‏‌گرید که وى را بآتش مى‌‏اَوکنند، جبرئیل در آمد و گفت- لما ذا تبکى یا خلیل؟- چرا مى‌‏گریى؟ گفت از آنک سوختن و کوفتن بر منست و نداء حق بآتش پیوسته! یا جبرئیل اگر هزار بارم بسوختى، و این ندا مرا بودى دوست‏تر داشتى، یا جبرئیل این گریستن نه بر فوات روح است و سوختن نفس، که این بر فوات لطائف نداء حق است‏

و ما اشعری بی‌عقل شدیم چون ترسیدیم.

حرف بزنیم.

در بیان فرق بین معرفت و علم

چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ب.ظ

در بیان فرق میان علم و معرفت و عالم و عارف، و معلوم سالکین بوده باشد که فرق است میان علم و معرفت. علم دانستن حق است و معرفت وصول به حق است، و فرق بسیار است میان دانستن و رسیدن و علم «ما قام به الدلیل» است و مقدور عقل است بأمره تعالى، چنانچه ما پیش بیان کردیم، لهذا کسبى مى‌تواند بود، کما رسمه الحکماء بانه حصول صورة الشىء فى النفس و معرفت علم خاص است و کسبى نیست. قال اللّه تعالى: «وَ إِذٰا سَمِعُوا مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَى الرَّسُولِ‌ تَرىٰ‌ أَعْیُنَهُمْ‌ تَفِیضُ‌ مِنَ‌ الدَّمْعِ‌ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ‌ الْحَقِّ‌» . و گاهى اطلاق علم مى‌کنند و معرفت مى‌خواهند. قال اللّه تعالى: «وَ عَلَّمْنٰاهُ‌ مِنْ‌ لَدُنّٰا عِلْماً» و قال النبى صلّى اللّه علیه و آله: «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یرید» و گاهى اطلاق معرفت مى‌کنند و علم مى‌خواهند که استدلال به ظاهر باشد بر امر باطن، قال اللّه تعالى: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ‌ فِی لَحْنِ‌ الْقَوْلِ‌» و به اتفاق کل عرفا و محققین از حکما معرفت که علم خاص باشد، عبارت است از زوال صورت معلومه و اضمحلالش از نفس، بل اضمحلال خودى نفس.
/رساله اسرار حسینی-ملا عبدالرحیم دماوندی رازی/

کانال وصله ناجور را هم نگاهی کنید، مطالب خوبی احتمالاً برای تنبه وجود دارد.

حق 

سقوط آزاد

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۱۶ ق.ظ

محیی

بهانه بر نوشت این مطلب، مشاهده کلیپ سقوط هواپیما اندونزیایی است که اکثر مسافران آن(لااقل) و به معنای أدق تمام مسافران آن مشغول ذکر در لحظات آخر هستند.

یک.

سقوط دو جنبه دارد که آنچه از برای ما مشهود است، سقوط مادی است و سقوط معنوی به علت کور بودن بصیرتمان قابل شهود نیست مگر برای اهل بصیرت و انسان سقوط مادی را که ببیند، دائماً متصل به سمت خداوند می‌شود.

دو.

در مراتب وجودی، هر مرتبه بالا، تمام کمالات مرتبه پایین‌تر را دارد ولی به نحو اتم و أشد و أکمل.

سه.

مرتبه بالاتر از ماده، مجردات است.

چهار.

ما در حال سقوط آزاد معنوی هستیم و نمونه بارزش را در معابر شهری می‌توان مشاهده کرد.

پنج.

جناب شیخ انصاری به گمانم در اول یکی از کتبشان نوشتند: که این کتاب به مثابه خوردن گوشت سگ در بیابان است که انسان را فقط از مرگ نجات می‌دهد.

شش.

این حال ماست در عصر غیبت ولی حالیمان نیست.

یا محیی الموتی، عجل لولیک الفرج.

آزادی یا به قول فرنگیون freedom

سه شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ق.ظ

حق

ما لغات را به لجن می‌کشیم و آن‌چنان آن‌ها را زیر لگدهای خود پایمال می‌کنیم که درباره هر لجنی صدق کند و هر چیزی مصداق آن لغت و لفظ شود و حال آنکه آن لغت از مخزن غیب آمده و حضوری در مراتب بالاتر دارد و این لفظ ظهور و تنزل آن مراتب بالاتر است و داد امیرالمؤمنین درآمد که:

الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّى قیل معاویة و على

بحث‌های فلسفی‌اش را بگذاریم کنار که حرف‌زا است.

یکی از همین لغات آزادی است که ما آن را لجن مال یا به قول بشرط شئ نموده‌ایم بطوری که نمی‌دانیم خود آزادی چیست و صرفاً و تنها با مصادیق ساخته شده با آن طرفیم و این اول بدبختی ماست.

مثلاً حس می‌کند که آزادی یعنی حجابِ رها و یا این‌که بتواند در گوشه خیابان شلوارش پایین بکشد و ادرار کند و یا این‌که هرطور که میلش بود بپوشد و بچرد و بخزد و از این دست مصادیق جزئی و کلی که برای ما ساخته شده ولی هیچ‌گاه نفهمیدیم که چرا این آزادی است و خلاف این آزادی نیست!

به قولی باید به دنبال آزادی لا بشرط مقسمی گشت و این بشرط شئ و خدا خودش ما را آدم کند.

کلامی از افلاطون

شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۸ ب.ظ

Wise men speak because they have something to say; fools because they have to say something

قاعده اولی:باب الرابع

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۵ ق.ظ

با استعانت از مدد حضرت حق و امام زمان.

سخن بر امامت شاید آنچنان در محافل زیاد نشده باشد که امام کیست و چیست و کارکرد آن در شبکه هستی چیست و صرفاً به اخباری مسلکی، بیانی شده است که امام واسطه فیض است و از این مطالب تکراری و هیچگاه گفته نشده که این واسطه در فیض چیست!

در عرف عامه امام را تعریف به:

فهی على الإطلاق رئاسة دینیّة مشتملة على ترغیب عموم الناس فی حفظ مصالحهم الدینیّة و الدنیاویّة، و زجرهم عمّا یضرّهم بحسبهما.

کسی است که ریاست دینی دارد که مردم را ترغیب به حفظ مصالح دنیایی و دینی میکند و از آنچه به آنان آسیب میرساند، هشدار میدهد و دور میکند.

در عرف اهل طریقت امام چنین تعریف شده است:

(و أنّ الإمام هو القطب) فالإمامة عندهم هی الخلافة من قبل اللّه‏ 

که این شخص صاحب مقام ولایت است.

و اما در عرف اهل حقیقت چنین است:

فالإمام و الولیّ عندهم الإمام الأعظم و الولیّ المطلق المعبّر عنه بالقطب و إمام الأئمّة الّذی یکون علیه مدار الوجود و قیام الشریعة و الطریقة و الحقیقة، و إلیه مراتب الکلّ من النبیّ و الرسول و الولی‏ 

که دیدگاه در نگاه سوم و نگاه دوم به تفصیل و اجمال و اطلاق و تقیید است.(که بحثی مفصل دارد تا کِی روز چه کسی شود!)

القصه که برخی امام را تا حدی پایین می‌آورند که امام را بر هر کسی گفتنش جایز میدانند که امام نیز همچون فلان آیت الله می‌شود و در رده او پایین می‌آید.

الدهر انزلنی ثمّ انزلنی حتی یقول الناس:علی و معاویه

حق 

کیفیت فدای کمیت

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۴۱ ق.ظ

شیئی از صد نمره، صد را به خود اختصاص می‌دهد و شئ دیگر بیست را و برای مقابله با آن شئ اول باید پنج عدد از شئ دوم باشد و اگر در ضیق جا و مکان و امثال ذلک باشیم این امر مستلزم هزینه‌های ثانویه است(امثال ذلک اشاره به امور هزینه‌ساز است).

آنچه می‌خواهم بگویم این است که کیفیت را فدای کمیت نکنیم و اگر برای کمیت اصالت قائل هستید لااقل برای کیفیت بالعرض تحقق قائل شوید.

در این عزاداری‌ها به کیفیت توجه نمایید.

صلّى الله علیکَ عددَ ما فى عِلم الله، لبیکَ داعِىَ اللهِ، إن کان لم یجبکَ بَدنى عند استغاثتِکَ، و لسانِى عند استِنصَارِکَ، فقَد اُجابَکَ قلبى و سَمعى و بَصرى، سُبحانَ ربَّنا، أن کانَ وَعدُ ربّنا لَمفعُولاً

چرا اسلام؟

دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۱۴ ب.ظ

با اینکه ادیانی مثل مانویت و زرتشت و امثال ذلک در ایران قدمت بسیار بیشتری نسبت به اسلام دارند چرا پس از چندی فقط در یک تعداد افراد خاصی به حیات خودش ادامه می‌دهد و بیش از آن هیچ ندارد!

این را باید فارغ از جامعه آماری جوان‌های عاطل و باطلی قرار داد که هر دم به سویی می‌روند و هر آن به نوایی می‌رقصند که آن‌ها بنده شهوات هستند و نه آنچه ادیان می‌گویند و چون ادیان هر کدام در فسق و فجور، أسهل باشند بالتبع پیروان آن نیز بیشتراند و هر کدام که در تربیت انسانی بیشتر کوشد، بالتبع پیروان آن خاص‌تر است و این را نباید به احتجاج با سخن بالا گرفت که چون این ادیان در تربیت می‌کوشند پیروان خاص دارند که در جواب گویم که علت آن اگر این باشد باید اهل تحقیق و اهل حق و اهل علم گرایش به این ادیان داشته‌باشند لکن شما علمای این ادیان را اندک و شاید صفر ببینید که از عقلانیت ذره‌ای بهره‌مند نیستند(این را باید خداوند توفیق دهد که از نزدیک ببینید!)

هر کس که اندک از بصیرت بهره‌مند باشند و مقداری اهل تحقیق باشد با نور علم بر ضلالت و گمراهی پلورالیسم و چند دینی و... پیروز خواهد شد.

آل‏عمران : 19 إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِساب‏