پیرمرد و مرد پیر
امروز برای اتمام کارهای تحصیلی در رشته مکانیک به دانشگاه رفتم و از قضا(که غذا هم ندادند) دیدم که بله انتخابات فرماندهی حوزه است.
جالب بود که برخی برای استعلا تکیه بر یک صندلی و چند تلفن بیشتر چهها که حاضرند بکنند و پارسال نیز چهها که نکردند و البته به گمانم خود آن شخص نیز پشیمان شد و چه حرمتها نشکست و الی آخر که میرود تا ثریا دیوار کج و البته اگر دیواری برود!
مخلص کلام این که این میزها به هیچکس وفا نکردهاست.
+ رفت بالا به صحبت که باید با دانشجویان تعامل داشت و تحلیل درست از ماجرا و از این دست چرندیات تازه تازه و البته قدری پاچهمالی فرمانده ناحیه بسیج دانشجویی استان خراسان رضوی(که گاه فکر میکنم خرستان میخوانند و خراسان خوانده میشود همچون موزی که معزی خوانده میشود) و در باب تعامل همینقدر بگویم که این شخص به من که مخالف نظر او بودم میگفت خوارج زمان و حال از تعامل(سازنده که یک قلمبه سیاسی است) میگفت!
والعاقبة للمتقین